زاویه دید چیست؟
زاویه دید یعنی خواننده حوادث داستان را از چشم چه کسی ببیند و یا به عبارتی مشخص میکند چه کسی داستان را برای خواننده میگوید. هر داستان زاویه دید خاصی را میطلبد و نویسنده پیش از شروع داستان نویسی باید نوع زاویه دید مناسبش را پیدا کند و سپس اقدام به نوشتن کند چون در این صورت وادار میشود متن را مجدداً با زاویه دید دیگری بازنویسی کند. هرچند گاهی اوقات نیاز است تا یک داستان را از زوایای دید متفاوتی نوشت تا بتوان بهترین زاویه دید را برای آن انتخاب کرد.
به طور مثال اگر بخواهید ماجرای یک تصادف را بنویسید آیا ماجرا را از دید عابر پیاده مینویسید؟ یا از دید راننده؟ یا از دید یک مغازه دار آن اطراف؟ یا همراه آن عابر پیاده؟ یا کسی که در صندلی عقب ماشین راننده نشسته است؟
هریک از این زوایای دید باعث میشود خواننده تجربه متفاوتی از خواندن داستان داشته باشد چون هر شخص نگاه متفاوتی به ماجرا دارد و مسائل مختلف را به طور کاملاً منحصر به فرد و گاهاً نادرست تجزیه و تحلیل میکند.
یافتن زاویه دید مناسب یکی از کارهای دشوار برای نویسنده است و این امر مستلزم آن است که نویسنده شناخت مناسبی از انواع زوایای دید و مزایا و معایبشان داشته باشد.
انواع زاویه دید
به طور کلی سه نوع زاویه دید وجود دارد:
– زاویه دید اول شخص
– زاویه دید دوم شخص
– زاویه دید سوم شخص
هر یک از این زوایای دید هم انواع مختلفی دارند که در ادامه به شرح هر یک خواهم پرداخت.
زاویه دید اول شخص
زمانی که راوی اول شخص باشد در داستان از ضمایر من و ما استفاده میشود. این زاویه دید به دلیل لحن صمیمی و اعتراف گونهای که دارد باعث میشود نویسندگان تمایل زیادی به استفاده از آن داشته باشند.
این زاویه دید به نسبت دو زاویه دید دیگر سریعتر مخاطب را جذب میکند و خواننده احساس میکند در حال خواندن سرنوشت یکی از آشنایانش است؛ ماجرا برایش جذابتر میشود و با شخصیت اصلی بیشتر احساس همبستگی میکند. ضمن اینکه خواننده حوادث داستان را به صورت مستقیم و بی واسطه از زبان شخصیت اصلی میشنود و بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرد.
متن زیر جملات ابتدایی داستان کوتاه بچه مردم از کتاب سه تار نوشته جلال آل احمد است که زاویه دید آن اول شخص است:
خوب چه میتوانستم بکنم؟ شوهرم حاضر نبود مرا با بچه نگه دارد. بچه که مال خودش نبود. مال شوهر قبلیام بود که طلاقم داده بود و حاضر نشده بود بچه را بگیرد. اگر کس دیگری جای من بود چه میکرد؟ خوب من هم میبایست زندگی میکردم. اگر این شوهرم هم طلاقم میداد چه میکردم؟
در این نوع زاویه دید نویسنده میتواند احساسات و عقاید خود را در قالب اعمال و افکار شخصیت در داستان بیاورد و همین باعث میشود برخی نویسندگان بر اثر افراط در استفاده از این امکان، خواننده را از خواندن ادامه متن منصرف کنند. پس دقت کنید که بسط و شرح یک رویداد تا چه اندازه جایز است و از زیاده گویی و افراط بپرهیزید.
غالباً راوی اول شخص شخصیت اصلی نیز هست اما گاهی نیز پیش میآید که راوی اول شخص شخصیت فرعی داستان باشد و راوی بخواهد حوادث مربوط به شخصیت دیگری را که همراز و محرم اسرار او هست را از دید خودش در داستان روایت کند.
نوع سوم زاویه دید اول شخص این است که گاهی در یک داستان چند راوی اول شخص وجود دارد و هریک از این شخصیتها یک صحنه و یا یک فصل را از زاویه دید خود روایت میکند.
در استفاده از این نوع زاویه دید اول شخص، باید دقت کنید زیرا با تعدد شخصیتها و مخاطراتشان امکان دارد خواننده دچار سردرگمی شود و به راحتی نتواند با شخصیتها ارتباط صمیمانه برقرار کند و نسبت به سرنوشتشان حساس شود. در آن صورت امکان دارد از خواندن ادامه داستان صرف نظر کند.
زاویه دید دوم شخص
زمانی که راوی دوم شخص باشد در داستان از ضمایر تو و شما استفاده میشود. راوی در این زاویه دید مستقیماً مخاطبش را مورد خطاب قرار میدهد. این زاویه دید به دلیل لحن خاصی که دارد کمتر مورد استفاده نویسندگان قرار میگیرد و بیشتر در کتابهای غیر داستانی نظیر کتابهای انگیزشی و کسب و کار به کار گرفته میشود. از مزایای این زاویه دید لحن طنز و کنایی آن است.
متن زیر جملات ابتدایی داستان آئورا از نوشتهی کارلوس فوئنتس است که زاویه دید آن دوم شخص است:
آگهی را در روزنامه میخوانی. چنین فرصتی هر روز پیش نمیآید. میخوانی و باز میخوانی. گویی خطاب به هیچکس نیست مگر تو. حتی متوجه نیستی که خاکستر سیگارت در فنجان چایی که در این کافه ارزان کثیف سفارش دادهای، میریزد. بار دیگر میخوانیاش …
زاویه دید سوم شخص
زمانی که راوی سوم شخص باشد در داستان از ضمایر او و آنها استفاده میشود. در این زاویه دید راوی داستان شخصیتهای دیگر را نقل میکند. این زاویه دید به دو دسته کلی دانای کل و دانای کل محدود تقسیم بندی میشود.
در زاویه دید دانای کل، نویسنده میتواند به سرگذشت بیش از یک شخصیت بپردازد. راوی مثل کسی میماند که از همه چیز آگاه است و به راحتی میتواند وارد ذهن شخصیتها بشود و در فضا و زمان در رفت و آمد باشد.
تعدد زوایای دید ممکن است علاقه خواننده را به شخصیتها کاهش دهد. هر شخصیت علایق، مخاطرات و تصمیمات متفاوتی دارد که در صورت ازدیاد شخصیتها باعث میشود خواننده سردرگم شود.
در زاویه دانای کل محدود، مشاهدات خواننده فقط محدود به یک شخصیت و در یک زمان مکان خاص میشود. این زاویه دید برای توصیف عمیق و دقیق یک شخصیت مورد استفاده قرار میگیرد.
متن زیر از رمان ۱۹۸۴ نوشتهی جورج اورول با زاویه دید سوم شخص است:
وینستون به صفحه سخنگو پشت کرده بود. این طوری امنتر بود. اگر چه خوب میدانست که حتی پشتش هم میتواند او را لو بدهد. یک کیلومتر آن طرف تر، ساختمان بزرگ و سفید وزارت حقیقت محل کارش، بر فراز مه اندود، قد برافراشته بود. او با نفرتی مبهم با خود فکر کرد که این لندن است، مهمترین شهر پایگاه شماره یک و سومین ایالت پرجمعیت اقیانوسیه. او برای این که بفهمد آیا لندن همواره چنین بوده است، کوشید تا از خاطرات دوران کودکیاش کمک بگیرد.
به تدریج با خواندن آثار متفاوت و بازنویسی داستانتان با زاویه دیدهای متفاوت میتوانید بهترین نوع را برای داستانتان انتخاب کنید.
یک دیدگاه در “انواع زاویه دید در داستان”