– ترجیح میدهید تا سوژهی خوبی به ذهنتان نرسیده دست به قلم نشوید؟
– لزومی برای روزانه نویسی نمیبینید؟
پس لازم است تا آخر این متن همراه من باشید.
یک نویسنده با توجه به هر جایگاهی که داشته باشد، نمیتواند انتظار داشته باشد که در هر نشست نوشتاریاش شاهکار بیافریند. هر بار نوشتههایش چنان پربار و بدیع باشد که قابلیت انتشار داشته باشد و هر بار با سیل تعریف و تمجیدات خوانندگان مواجه شود.
یک نویسنده مانند یک ورزشکار که مدام در حال تمرین است، نیاز دارد تا همیشه دست خودش را گرم نگه دارد. همیشه نباید برای هدف خاصی دست به قلم شود و یا ایدهی مشخصی داشته باشد. بلکه گاهی بدون هیچ پیش زمینه و هیچ هدفی باید پشت میز کارش بنشیند و فقط ذهنش را از اطلاعات مختلفی که انباشته شده خالی کند. گاهی باید بی وقفه در رابطه با روزمرهگیها، مکالمات، اهداف و یا خیالبافیهایش بنویسد.
بهشخصه بارها احساس کردهام که حرف جدیدی برای گفتن ندارم. ابتدا از سر وظیفه پشت میزم نشستم و چند خطی نوشتم اما ناگهان جرقهای باعث شد تا به یاد موضوع جالبی بیفتم و چند صفحه بی وقفه در رابطه با آن بنویسم.
پیش از نوشتن هیچگاه نمیدانستم چنین افکار و جملاتی بر روی صفحهی سفید نقش میبندد اما پس از آن که شروع به نوشتن کردم شگفت زده شدم. بارها خودم را مورد شماتت توأمان با تحسین قرار دادم که چرا دیر به دیر دست به قلم میشوی وقتی این قدر خوب مینویسی.
شاید کمی خودپسندانه باشد اما در آن لحظه نظر حقیقیام نسبت به نوشتهام چنین بود که قابل ستایش است. هرچند که بعد از مدتی متوجه میشدم متن نیاز به بازنگری دارد اما اگر همین نسخه اول را نمینوشتم آن وقت چیزی هم برای بازنویسی وجود نداشت.
پیشتر لیستی از سوژههای مختلفی که مرا به نوشتن ترغیب میکند منتشر کرده بودم. شما نیز با توجه به تواناییها و علایقتان میتوانید لیست منحصر به فرد خودتان را داشته باشید اما گاهی حتی دیدن لیست سوژهها نیز نویسنده را به نوشتن ترغیب نمیکند. آن وقت چه کار باید کرد؟
در آن زمان به جای اینکه از پشت میز کارتان بلند شوید تا شاید با سرگرم کردن خودتان از زیر بار نوشتن شانه خالی کنید و یا منتظر بنشینید تا فرشته الهام سوژه بکری را برایتان به ارمغان بیاورد، توصیه میکنم همان جایی که نشستهاید بمانید.
در آن لحظه هر فکری، بله هر فکری که از ذهنتان عبور میکند را عیناً روی کاغذ بیاورید. به طور مثال اگر با خود فکر میکنید که هیچ ایدهی خوبی ندارید، نمیدانید راجع به چه چیزی بنویسید و این وضعیت برایتان عذاب اور است، دقیقاً تمام این جملات را یادداشت کنید. به تدریج یا از بین این جملات میتوانید ایدهی خوبی بیرون بکشید یا به یاد خاطرهای میافتید که دوست دارید تعریف کنید و یا یک اعتراف نامه مینویسید که باعث میشود بدانید هنوز اول راه هستید. هنوز نمیتوانید از دید یک نویسنده به وقایع اطرافتان نگاه کنید و سوژههای جدید بیابید پس نیاز دارید بیشتر کتاب بخوانید، آموزش ببینید و بنویسید.
فرار کردن از نوشتن و گول زدن خودتان با این حرف که میخواهم چیز خارقالعادهای بنویسم هیچ کمکی به شما نمیکند. تا شما هر روز دست به قلم نشوید و هر روز کمی ننویسد هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد. شاید ابتدا مقید بودن به نوشتن روزانه آن هم به اندازهی چندین صفحه دشوار به نظر برسد، پس لازم است برای خودتان برنامهی حداقلی و حداکثری در نظر بگیرید. به این معنی که خود را موظف بدانید تا در روز در هر شرایط و موقعیتی، دست کم چند خط بنویسید. اگر زمان بیشتری در اختیار داشتید میتوانید حجم نوشتههایتان را تا چند صفحه هم بالا ببرید اما خودتان را با این حرف که من اگر دیر به دیر مینویسم اما کیفیت نوشتههایم بالاتر است فریب ندهید.
نوشتن از آن مهارتهایی است که یک شبه و آسان به دست نمیآید. پس هر روز گام کوچکی برای پیشرفت این مهارت بردارید و در این مسیر استمرار داشته باشید.
در صفحهی زیر میتوانید لیست سوژههای نوشتاری مرا ببینید و اگر تاکنون چنین لیستی برای خودتان تهیه نکردهاید، با توجه به آن و اهداف و علایقتان لیست مناسب به خودتان را بسازید.
دیدگاهها