مدتی هم به فروش محصولات اینترنتی میپرداختم و هم تولید محتوا میکردم. روزی تعامل با مشتریان و معرفی محصولات جدید در صفحه کاریام، زمان زیادی از من میگرفت و دیگر فرصتی برای مطالعه و تولید محتوا باقی نمیماند و بالعکس روز دیگر آنقدر مشغول پرسه زدن در کتابها و سایتهای مختلف برای تکمیل اطلاعاتم بودم که پاک یادم میرفت سری به صفحهٔ کاریام بزنم.
از این عدم تعادل و ناتوانی از انجام همزمان دو کار به ستوه آمده بودم. همیشه در حال دویدن بودم اما نیل به مقصود میسر نبود. دریافتم که نمیتوانم هر دو هدف را به عنوان هدف اصلی برگزینم. در این صورت توفیقی در هیچ یک از آن ها نصیبم نمی شود. برای دستیابی به یک هدف باید هدفی دیگر قربانی میشد.
تصمیم گرفتم اولویت بندی کنم و آن کاری را که به نظرم از ارزش بالاتری برخوردار است به عنوان هدف اصلی و آن یکی دیگر را در اوقات فراغت پی بگیرم. زیرا میدانستم این موازی کاری به هر دو هدف لطمه خواهد زد و با برداشتن فشارهای بیش از حد به ذهن و معطوف کردن تمرکز روی یک موضوع، میتوانستم عملکرد و دستاورد بهتری داشته باشم.
اگر به این باور برسیم که زمان، امکانات و توانایی ما محدود است توقعات بی جا را از خودمان دور میکنیم. باید بدانیم در خوشبینانهترین حالت ممکن نیز نمیتوانیم همزمان دو هدف اصلی داشته باشیم که به یکدیگر لطمهای وارد نکنند و نتیجهٔ دلخواهمان را نیز از هر دو بگیریم. با توجه به معیارهایتان برای انتخاب هدف، یکی را به عنوان هدف اصلی انتخاب کنید و مابقی را به زمان دیگری موکول کنید.
دیدگاهها