نویسندگان تازه کار اغلب تفاوت توصیف و گزارش را نمیدانند و در نگارش داستانهایشان غالباً گزارش میکنند. همین امر باعث افت سطح کارشان میشود پس لازم دانستم تفاوت این دو را با تعریف و ارائه مثال بیان کنم:
گزارش صرفاً ارائه اطلاعات به صورت مستقیم به مخاطب است اما توصیف نشان دادن اطلاعات و ارائه آن به صورت غیر مستقیم است. در توصیف ما اتفاقات، حالات درونی و بیرونی افراد و اشیا را نشان میدهیم اما در گزارش ما اطلاعات را بی واسطه به مخاطب ارائه میکنیم.
گزارش ارائه مطلب به صورت کلی است اما توصیف جزئی نگاری است. در فیلم هرآنچه را که لازم است مخاطب میتواند ببیند اما در داستان باید تمام جزئیات به تصویر کشیده شود.
مخاطب در حین خواندن یک متن توصیفی از قوه تخیل و اطلاعاتش استفاده میکند تا آنچه را که نویسنده قصد داشته به تصویر بکشد را درک کند اما در گزارش مخاطب صرفاً اطلاعات را دریافت میکند.
نمیتوان به همه یک دستور کلی برای ارائه یک قطعه به صورت گزارش و یا توصیف داد. هر داستان و هر صحنه نوع خاصی را میطلبد و شما با خواندن داستانهای مطرح نویسندگان به تدریج میتوانید به این مهارت دست یابید. تفاوت آثار نویسندگان برجسته در ارائه توصیفات بدیع و به جا است. چیزی که در نوشتههای نویسندگان تازه کار کمتر به چشم میخورد.
همین تفاوت بین توصیف و گزارش است که باعث پیدایش رمان و داستانهای بلند میشود زیرا در غیر این صورت میتوان کل حوادث یک داستان را در غالب چند جمله و یا نهایتاً در چند صفحه ارائه کرد.
حد مجازی برای توصیف وجود ندارد و نویسنده با توجه به سبک خودش و نیاز صحنه میتواند از توصیفات بلند و یا کوتاه استفاده کند. فقط باید این را در نظر بگیرد که توصیف یک صحنه نباید آنقدر کوتاه باشد تا خواننده نتواند با داستان ارتباط برقرار کند و یا آن قدر طولانی نباشد که مخاطب نخوانده از آن رد شود. فقط تا آن اندازه توصیف کنید که مطمئنید مقصودتان را به خوبی انتقال دادهاید و مخاطب از همراهیتان لذت میبرد.
برای توصیف صحنهها بهتر است از حواس مختلف استفاده کنید. لازم نیست در یک صحنه از هر پنج حستان برای توصیف بهره ببرید. هرچند اگر بتوانید خوب است اما دست کم یکی از حواس پنجگانه را برای درک بهتر مخاطب برای توصیف صحنه بیاورید و فقط از حواس بینایی استفاده نکنید.
“او دستش را برید”
این یک جمله گزارشی است. صرفاً به خواننده اطلاع میدهد که کسی مجروح شده است بی آنکه نحوه بریدن و یا عکسالعمل او را به تصویر بکشد.
” ناگهان سوزشی در کف دستش احساس کرد. به سرعت چاقو را روی تخته چوبی رها کرد و با دو انگشت شست و سبابهاش سعی کرد جلوی قطرات خون را بگیرد.”
در جمله دوم بی آنکه بگوییم کسی دستش را میبرد با نشان دادن کارهای او خواننده درمی یابد او زخمی شده و به راحتی میتواند چنین صحنهای را به تصویر بکشد.
از این پس با توجه به اطلاعات بالا، با دقت بیشتری داستانها را بخوانید تا تفاوت گزارش و توصیف برایتان روشنتر شود و به علاوه بیاموزید در چه زمانی گزارش لازم است و یا بهتر است صحنهای خاص را برای بهتر جا افتادن مطلب، توصیف کنید.
دیدگاهها