به من یک پیشنهاد همکاری شده بود؛ از طرف یکی از مؤسسات فعال در حیطهٔ کسب و کار. دنبال نویسندهای بودند که در زمینهای مالی پیشنهاداتی ارائه کند که کاربردی و واقعی باشد، روزانه چندین مطلب منتشر نماید و به نحوی بازاریابی کند.
در ابتدا برای پذیرفتن این پیشنهاد وسوسه شده بودم. دوست نداشتم اعتراف کنم که تاکنون تجربهای جدی در زمینهٔ کپی رایتینگ و تولید محتوا ندارم. اندکی برای پاسخگویی صبر کردم اما به نظرم سرانجام بهترین تصمیم را گرفتم. صادقانه و به دور از هرگونه خجالت زدگی اعتراف کردم. نه اینکه بگویم هیچ چیز بلد نیستم نه، به تواناییام در عرصهٔ ادبیات اشاره کردم و گفتم هنوز در زمینهٔ تبلیغ نویسی تخصص ندارم.
من هنوز برای ورود به حوزهٔ کپی رایتینگ آمادگی نداشتم و تمرکزم در زمینهٔ نوشتههای ادبی بود. میدانستم اگر بی هوا این کار را بپذیرم، از سایر کارهایم باز میمانم و درضمن اگر نمیتوانستم انتظارات کارفرما را به نحو احسن برطرف نمایم، یقیناً با آن ها نیز به مشکلاتی جدی برمی خوردم. پس بهتر دیدم نه وقت و انرژی خودم را تلف کنم و نه سرمایهٔ آن ها را به خاطر بیتجربگی ام.
باید باور کنیم که ما انسانهای کاملی نیستیم و نمیتوانیم در هر زمینهای متخصص باشیم. همین که یک حوزه را به نحو احسن پیگیری کنیم و در آن حرفی برای گفتن داشته باشیم بهتر از صرفاً آشنایی اولیه در زمینههای متعدد است. هیچ ایرادی ندارد که اعتراف کنید از پس کاری برنمی آیید اما اگر دههٔ بیست زندگیتان را گذرانده باشید و در هیچ زمینهای مهارتی جدی کسب نکرده باشید بهتر است هرچه زودتر دست بجنبانید.
دیدگاهها