اغلب اوقات پیشنویس اولیهام با متنی که در انتها منتشر میکنم از زمین تا آسمان تفاوت دارد. در پیش نویس اولیه با سرعت تمام هر آنچه را که به ذهنم میرسد یادداشت میکنم. حین نوشتن به غلط املایی و جابه جایی جملات و یا یافتن کلمات مترادف فکر نمیکنم. فقط میخواهم آنچه را که در آن واحد به ذهنم میرسد را درست منتقل کنم. میدانم اگر در حین نوشتن پیشنویس اولیه به سراغ اصلاح متن بروم رشته کلام را فراموش میکنم پس فقط در آن لحظه به انتقال درونیاتم توجه میکنم.
زمانی که احساس کردم هرآنچه را که میخواستم نوشتهام دست از کار میکشم. بازخوانی و اصلاح متن را به زمان دیگری موکول میکنم. میدانم اگر در آن واحد بخواهم متنم را ویرایش کنم احساساتی که نسبت به متن خلق شدهام دارم نمیگذارد کارم را درست انجام بدهم.
بسته به متنم، یک وقفهی چند ساعته و یا چند روزه عالی است. بعد از این وقفه، زمانی که متنم را میخوانم دیگر احساس نمیکنم که یک متن فوق العاده نوشتهام. انگار متن شخص دیگری را میخوانم و چشمانم به روی معایب آن باز شده است. حالا بهتر میتوانم تک تک جملات را زیر ذره بین ببرم و برای حضورشان در این متن دلیل قانع کننده بیاورم و یا بالکل رویشان خط بکشم. در بازنویسی با متن نقادانه برخورد میکنم و متن را از نو میسازم تا قابلیت انتشار داشته باشد.
اصلاح علائم نگارشی، جابه جایی جملات، یافتن کلمات مترادف و بالکل هر گونه حذف و اضافهایای مربوط به مرحله بازنویسی است. ما با بازنویسی متن را از خلوت خود بیرون میکشیم و در معرض دید عموم قرار میدهیم. چون میدانیم احتمال نقد به نوشته ما زیاد میشود پس سعی میکنیم با دقت بیشتری بازنویسی کنیم.
اما زمانی که متن را صرفاً مینویسیم و خیال انتشار نداریم یا بازنویسی نمیکنیم کاری سطحی صورت می دهیم اما انتشار عمومی باعث افزایش مهارت و دقت ما می شود.
هر شخص بسته به نوع کار خود باید برنامه ی منظمی برای انتشار داشته باشد تا از این طریق مهارت درست نویسی را بیاموزد.
دیدگاهها